مجید عزیزی‌هابیل

(هیچ عمیق)

مجید عزیزی‌هابیل

(هیچ عمیق)

هیچ؛ یعنی جای خالی بعضی چیزها

بعضی هیچ‌ها آنقدر عمیق‌اند که همه چیز آدم را غرق می‌کنند...

پیوندها

مردی که پایه های جهانش شکسته بود



خورشیدِ خسته از لبِ دیوارِ باغ‌ها...
تصویر برج‌های کلیسا، کلاغ ها
 
دیوارِ نم‌گرفتۀ گوری که سال‌هاست...
در من شکست سنگ صبوری که سال‌هاست...
 
باران چقدر یادِ تو را... زنده‌ام هنوز
یعنی شبیه مورچه‌ها زنده‌ام هنوز
 
شب ها به خاطراتِ تو... دیوار می‌کشم
تا صبح پشتِ پنجره سیگار می‌کشم
 
من ماندم و جهان بزرگی بدون تو
چیزی که جا گذاشتی اصلا ً قشنگ نیست
 
مردی که حرف‌های تو را... هی سکوت کرد
چیزی که جا گذاشتی از من قشنگ نیست
 
با کوچه‌های خلوت شب پرسه می‌زند
مردی که درد داشت، که از درد خسته بود
 
هی ذرّه ذرّه توی خودش چال می‌شود
مردی که پایه‌های جهانش شکسته بود
 
درها برای بسته شدن باز می‌شوند
دیوار شکلِ محکم جبر است، بگذریم
 
اصلاً برای من، خودِ من هم مهم نبود
دیوانه‌ای که با همه قهر است، بگذریم
 
«دیوانه باش تا غمِ تو دیگران خورند»1
باید به بی خیالِ جهان زد چراغ را
 
باید سکوت کرد، عمیق و عمیق‌تر
اظهار فضل کردن مشتی الاغ را!
 
اطراف شهر پنجره‌ای هست و این اتاق
دنیای کوچکی که برایم بزرگ شد
 
بعد از تو شهر پُر شده بود از نبودنت
تنهایی‌ام بدون تو کم کم بزرگ شد
 
از شانه‌های لخت درختان، کلاغ‌ها
هر روز عصر خیره به من فکر می‌کنند
 
حس می‌کنم که روی زمین برگ‌های خیس
با من به مرگ و خاک شدن فکر می‌کنند 

زل می‌زنی به آتش تیز زغال‌ها
هی دود می‌شوی و کسی بو نمی‌برد 
 
 
1. (؟)
 
  • مجید عزیزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی